کد مطلب: 26012

حادثه|حادثه خونین| حادثه در تهران

حادثه خونین در شهر | پسر جوان قربانی نقشه شوم شد

وقتی ازدواج کردم وضع مالی ما خوب نبود. بعد کار شوهرم گرفت و همه چیز خوب پیش رفت. خیلی پولدار شد و ما وضع مالی خوبی داشتیم. من فکر می‌کردم باید سیاست به خرج بدهم تا زن‌های دیگر شوهرم را از چنگم درنیاورند. چندبار برای شوهرم تله گذاشتم. یکی از آنها دوستم بود، بعد متوجه شدم دوستم واقعاً با شوهرم رابطه برقرار کرده و این‌طوری بود که از هم جدا شدیم.

حادثه خونین در شهر | پسر جوان قربانی نقشه شوم شد

 سینا پسر نوجوانی است که به اتهام سرقت بازداشت شده است. او عضو یک باند سرقت بود. سیما، مادر این نوجوان، پیگیر پرونده پسرش است.

او از جدایی‌ای می‌گوید که باعث شد سینا به سمت سرقت برود.

شما هر روز پیگیر پرونده فرزندتان هستید، چرا او سارق شد؟

بچه‌ام را گول زدند. او ۱۷ ساله است، خوب را از بد تشخیص نمی‌دهد.

متوجه نشده بودید پسرتان خلاف می‌کند؟

نه نفهمیدم. اگر می‌فهمیدم که جلوی او را می‌گرفتم.

به هر حال او سرقت می‌کرد و پول وارد زندگی‌اش می‌شد. چطور متوجه نشدید؟

من و پدر سینا جدا از هم زندگی می‌کنیم. من متوجه شده بودم او مدام وسایل جدید می‌خرد اما فکر می‌کردم پول را از پدرش می‌گیرد.

چه زمانی متوجه شدید پسرتان خلافکار شده است؟

وقتی که پسرم بازداشت شد. من و شوهر سابقم خیلی تعجب کردیم.

چرا از شوهرت جدا شدی؟

وقتی ازدواج کردم وضع مالی ما خوب نبود. بعد کار شوهرم گرفت و همه چیز خوب پیش رفت. خیلی پولدار شد و ما وضع مالی خوبی داشتیم. من فکر می‌کردم باید سیاست به خرج بدهم تا زن‌های دیگر شوهرم را از چنگم درنیاورند. چندبار برای شوهرم تله گذاشتم. یکی از آنها دوستم بود، بعد متوجه شدم دوستم واقعاً با شوهرم رابطه برقرار کرده و این‌طوری بود که از هم جدا شدیم.

یعنی خودت زندگی‌ات را نابود کردی؟

چند باری تله گذاشتم شوهرم سربلند بیرون آمد اما دوستم گفت خودش راهی پیدا می‌کند تا معلوم شود شوهرم وفادار است یا نه. بعد که شوهرم به دام افتاد فهمیدم آن شخص خودش بوده و شوهرم را عاشق خودش کرده است. بعد هم شوهرم فهمید که این کارها را من کرده‌ام، طلاقم داد و با او ازدواج کرد.

چرا پسرت پیش تو زندگی نمی‌کرد؟

انتخاب خودش بود. گفت می‌خواهد با پدرش باشد. پدرش هم او را خیلی دوست داشت. فکر کردم شاید پیش او خوشبخت‌تر باشد اما با هر دوی ما رفت و آمد داشت.

حالا پدرش کجاست؟

وقتی فهمید چه اتفاقی افتاده قلبش گرفت و مریض شد. او واقعاً پسرمان را دوست دارد.

از پسرت نپرسیدی چرا سرقت می‌کند؟

به من گفت می‌خواسته مستقل باشد؛ اما من همیشه خودم را سرزنش می‌کنم. اگر من و پدرش کنارش بودیم او این کار را نمی‌کرد. پسرم خیلی درسخوان بود.

فکر می‌کنی بتوانید زندگی پسرتان را روبه‌راه کنید؟

هر کاری از دستم برآید انجام می‌دهم، حتی اگر لازم باشد به زندگی با پدر او برگردم این کار را می‌کنم. من باعث بدبختی خودم و و پسرم شدم.

 

آنچه دیگران میخوانند

دیدگاه تان را بنویسید

تبلیغات متنی

;