مسمومیت | مسمومیت در مدارس
خبر مهم از مسمومیت دانش آموزان در سال جدید | تعطیلی مدارس این استان ها بدلیل مسمومیت؟
ماهِ شور و تکاپوی عید است و نزد برخی حتی گرامیتر از فروردین اما جدای گرانی اقلام، ماه پایانی سال متأثر از اخباری مبهم بود که پیرامون دخترکان میچرخید.
در فضای پر از شایعه و شایبه دربارۀ مسمومیت یا بدحالی دختران محصل در مدارس با سم یا مواد محرک اما توضیح رسمی و قانع کنندهای ارایه نمیشد. مشخصاً وزیر آموزش و پرورش که به قاعده باید این سو و آن سو سر میکشید و دستکم سفت و محکم تکذیب میکرد و اطمینان خاطر میداد یا چند و چون ماجرا را جویا میشد صُم بُکم درحال تماشا و شاید حیران و بهتزده بود.
تا ماه به نیمه رسید و موسم درختکاری در روز طبیعت شد و رهبری در همین فرصت اشارتی کرد و سبب شد دولت تکانی به خود بدهد. خاصه در پی این تصریح که «با عاملان و آمران جنایت، مماشات نخواهد شد» معاون امنیتی وزارت کشور از دستگیری چند نفر در پنج استان خبر داد اما بخش دوم گفتههای او بیشتر مورد توجه قرار گرفت: «در برخی موارد هم که جنبههای غیرمعاندانه داشته ارشاد شدهاند». زیرا این پرسش به میان آمد که یعنی چه که برخی موارد "معاندانه" نبوده و همین ابهام او را واداشت اندک زمانی بعدتر توضیح دهد منظور کنجکاویهای بچهها بوده و کسی نپرسید از کِی برای شیطنت محصلین هم قیود معاندانه و غیر معاندانه به کار میرود و آیا یوسف نوری تا این حد توانسته وزارتخانۀ تحت امر خود را ایدیولوژیک کند که رفتار بچه مدرسهایها را هم بتوان ذیل معاند و غیرمعاند دسته بندی کرد؟!
هر چند مقامات رسمی تأکید داشتند آسیب جدی به کسی وارد نیامده اما همین گزاره این احتمال را به میان میآورد که اقدامکنندگان افراد ناشییی نیستند چون اگر کار آماتورها بود اتفاق بدی در پی داشت.
جدای این داستان افکار عمومی از خبر مرگ توله یوزی که قرار بود یوز ایرانی را از انقراض نجات دهد متأثر شد. نام او پیروز بود و به شخصیتی محبوب در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی بدل شده و نام او در ترانۀ «برای ...» هم آمده و شهرتی جهانی به دست آورده بود اما در آستانۀ نوروز که مردم به هم میگویند « نوروزتان، پیروز» پیروز تلف شد و چون «تلف شدن» بار منفی دارد خیلی ها نوشتند «از دست رفت» و تعمیم هم داده شد هر چند آن قدر دست آموز شده بود که این تردید هم وجود داشت او چگونه میخواهد یا میتواند در جنگل نسلی را نجات دهد در حالی که با او مثل گربه های خانگی رفتار میشد!
خبرهای بد یکی پس از دیگری آوار میشد و دلار و طلا افسار گسیخته بودند که مردی از جانب حاکمیت و خارج از دولت شعار به تعبیر سهراب سپهری « رفت از شهر خیالات سبک بیرون» و در دنیای واقعی دیپلماسی و سیاست با عربستان سعودی به توافق رسیدند و حالا قرار است ملک سلمان پادشاه سعودی به تهران بیاید تا میزبان او ابراهیم رییسی باشد که در دولت روحانی و در مقام قضایی در سخنانی به شدت به او تاخته بود و شاید یکی از دلایل گیر دادن نواصول گرایان به ریخت و رخت دختران همین سرخوردگی باشد که دیگر نمی توانند به آل سعود فحش بدهند و بامزه این که روزنامه ای تیتر زد اصلاح طلبان مذاکره را یاد بگیرند در حالی که علی شمخانی را حسن روحانی به دبیری شورای عالی امنیت ملی گماشت و حلقۀ رادیکال های پیرامون رییس جمهوری با هر سه دبیر مانده از دولت قبل مشکل داشتند و دو تا را توانستند تغییر بدهند ( شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی) و به سومی که رسیدند دانستند که داستان دیگر است.
وجه قابل توجه ماجرا این بود که واسطۀ آشتی دو قطب جهان اسلام که هر دو بر پرچم نشان الله دارند چین بی خدا بود.
پس از سفر شمخانی به پکن و ابوظبی و بغداد، کمال خزازی و عباس عراقچی هم راهی سفرهای دیگر شدند و هم چنان وزارت خارجه دولت رییسی اصرار داشت که در جریان است و چون موضوعات امنیتی در کار است آنان می روند و این در حالی بود که در سفر امارات، رییس کل بانک مرکزی هم رفته بود تا گشایشی برای ورود درهم به ایران فراهم شود و بر بازار ارز تأثیر بگذارد.
خبر مهم دیگر در اسفندماه درگذشت دکتر سید جواد طباطبایی واضع نظریه ایرانشهر در آمریکا بود. اگر در آغاز سال دکتر محمد علی اسلامی نُدوشن که یک عمر با دغدغۀ ایران زیسته بود دور از این سرزمین و در کانادا چشم از جهان بست، در پایان سال هم دکتر سید جواد طباطبایی که نظریات خود را حول محور ایران صورت بندی می کرد نه در ایران که در آمریکا چشم از جهان بست و جای عجب نداشت چرا که در تابستان میراث دار حافظ و رمان نویس مشهور ( هوشنگ ابتهاج و عباس معروفی) نیز در آلمان درگذشته بودند.
فراتر از مرزهای ایران سال در حالی به پایان رسید که بزرگی و بزرگای زلزله در کشور همسایه – ترکیه- و نیز سوریه بیشتر خود را نشان داد و شمار قربانیان سر به 50 هزار نفر زد.
زلزله ای که موقعیت رجب طیب اردوغان را در انتخابات آتی ترکیه به مخاطره انداخته و این حدس را به میان آورده که شاید تدابیری بیندیشد که میدان را به رقیبان نسپارد.
حکایت اسفند البته مفصل تر است اما چون این روایت ها به ایستگاه آخر رسیده و فاصلۀ زمانی پرداختن به موضوعات اسفند کمتر از یک ماه است تکرار آنها چه بسا ملال آور باشد و به همین بسنده می شود چرا که تازه 12 روز از فروردین 1402 گذشته و اسفند را تازه پشت سر گذاشتهایم. سالی که می توانست بهتر به پایان برسد اگر عده ای خود را آیینۀ تمام قد حقیقت نپندارند و برای دیگران نیز سهمی قایل شوند.
این خبر هم البته خوب بود که در روزگار عسرت و مظلومیت روزنامه های چاپی روزنامۀ کارگزاران از چنگال توقیفی 11 روزه به درآمد و نه تنها دوباره منتشر شد که توانست ویژهنامۀ نوروزی هم ارایه دهد.
اگر قرار بر اشاره به درگذشتگان باشد تا نامی از قلم نیفتد باید به مرگ دکتر حسن غفوریفرد و صلاح زواوی اشاره شود. اولی اصول گرایی که سال 88 به میر حسین موسوی رأی داد و دومی سفیر فلسطین در تهران که به اندازۀ مقامات ایران فلسطینی نبود چون نمایندۀ تشکیلات خودگردان بود که به 22 درصد از خاک فلسطین رضایت داده و بر سر بیتالمقدس و شهرک سازیها اختلاف دارند
دیدگاه تان را بنویسید