کد مطلب: 45745

افشای راز معمای سقوط مرگبار زن جوانی از روی پل | نقشه شوم بلاگر مشهور برای شوهرش

معمای سقوط مرگبار زن جوانی از روی پلی در جنوب تهران، با دستگیری راننده خودروی اینترنتی و اعتراف او رازگشایی شد.

افشای راز معمای سقوط مرگبار زن جوانی از روی پل | نقشه شوم بلاگر مشهور برای شوهرش

معمای سقوط مرگبار زن جوانی از روی پلی در جنوب تهران، با دستگیری راننده خودروی اینترنتی و اعتراف او رازگشایی شد.

همشهری آنلاین نوشت: تیر ماه سال گذشته، گزارش سقوط مرگبار زنی از روی یک پل واقع در جنوب تهران به بازپرس ویژه قتل اعلام شد. آنطور که شاهدان می گفتند، زن جوان که سوار بر خودروی پرایدی بود، ناگهان در را باز کرد و خودش را به پایین انداخت. خودروی پراید روی پل ایستاده و راننده آن مردی میانسال بود. زن جوان نیز به محض اینکه در را باز کرد و خودش را به پایین انداخت، از روی پل به پایین سقوط کرد و مرد راننده نیز گریخت. با این وجود، ‌سرنخ های موجود در محل حادثه به دستگیری راننده فراری منجر شد.

او در عملیات دستگیری، ‌قصد فرار از دست پلیس را داشت و حتی با سلاح سرد به سمت ماموران حمله کرد اما درنهایت نقشه اش برای فرار ناکام ماند و دستگیر شد. این درحالی بود که چند زن با مراجعه به پلیس آگاهی تهران از راننده پراید به جرم آزار و اذیت و اخاذی شکایت کرده بودند.

یکی از شاکیان گفت: من به عنوان مسافر سوار خودروی اینترنتی شدم. در بین راه راننده پراید سر صحبت را با من باز و خودش را تاجر فرش معرفی کرد. او می گفت که برای تفریح و سرگرمی، اقدام به مسافرکشی می کند. او به قدری خوب صحبت می کرد که من به راحتی فریب خوردم تا اینکه مرا به خانه اش دعوت کرد. پس از آن تهدید می کرد که اگر به رابطه با او ادامه ندهم، عکس و فیلم های مرا در فضای مجازی منتشر کرده و آبرویم را می برد.

گفته همه زنانی که برای شکایت از راننده اینترنتی قدم در اداره پلیس گذاشته بودند، مشابه بود. از سوی دیگر ماموران در بررسی موبایل متهم دستگیر شده به تصاویر و عکس هایی از شاکیان دست یافتند که نشان می داد تاجر قلابی با نقشه قبلی، طعمه هایش را به دام می اندازد.

اعتراف

هرچند متهم منکر هرگونه جرمی بود اما وقتی شواهد را علیه خود دید به فریب زنان و اخاذی از آنها اعتراف کرد. او می گفت همه طعمه هایش، مسافر بودند به جز زن جان باخته.

وی گفت: با او در فضای مجازی آشنا شدم و مدتی بعد با زن جوان قرار گذاشتم. او چهره اش خیلی خوب و سنش کم بود، به همین دلیل دلم نیامد او را قربانی نقشه شوم خود کنم. زن جوان اما عاشق من شده بود و وقتی گفتم باید به این رابطه پایان بدهیم، خیلی بهم ریخت. ناگهان در ماشین را باز کرد و خودش را به پایین انداخت.

تحقیقات تکمیلی از این مرد جوان ادامه دارد.

نقشه شوم بلاگر مشهور برای شوهرش | شوهرم طلاقم نمی‌داد، آدم‌ربا اجیر کردم

اسرار قتل مرد جوان بعد از گذشت یک ماه با دستگیری همسر بلاگر او و اعترافات دو مرد آشنا رازگشایی شد.

همشهری آنلاین نوشت: اوایل اسفند سال گذشته مردی نزد ماموران پلیس تهران رفت و خبر از ناپدید شدن برادرش داد. او می‌گفت که چند روزی است که از برادرش بی‌خبر است و هرچه به موبایل او زنگ می‌زند، گوشی‌اش خاموش است. حتی همسر برادرش هم از سرنوشت او خبر ندارد و نمی‌داند که چه اتفاقی برای وی افتاده است.

آدم‌ربایی

کارآگاهان پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران با دریافت مشخصات مرد گمشده جست و جو برای یافتن او را آغاز کردند. آنها در نخستین اقدام سراغ همسر وی رفتند و این زن گفت: آخرین بار که با شوهرم تلفنی صحبت کردم، او گفت که در حال بازگشت به خانه است اما هر چه منتظر ماندم نیامد. پس از آن هم تلفنش خاموش شد و نمی‌دانم چه بلایی بر سرش آمده است.

در ادامه بررسی ها مشخص شد که مرد ناپدید شده با همسرش اختلافات زیادی داشته و آنها بارها با هم درگیر شده بودند. حتی معلوم شد که همسرش قصد جدایی داشته اما مرد جوان تن به خواسته او نمی‌داد. در این شرایط بود که نام زن جوان به عنوان نخستین مظنون پرونده مطرح و بازپرس پرونده دستور بازداشت او را صادر کرد. این زن به اداره آگاهی منتقل شد و هر چند ادعا می‌کرد از سرنوشت شوهرش خبر ندارد اما کمی بعد مدعی شد که او ربوده شده است. وی گفت: من و شوهرم اختلافات زیادی داشتیم و می‌خواستم از او جدا شوم اما وی راضی نمی‌شد. تا اینکه مدتی قبل با مردی به نام سهیل آشنا شدم و وقتی از اختلافاتم با شوهرم گفتم، قرار شد سهیل با همدستی دوستش او را گروگان بگیرند و مجبورش کنند که مرا طلاق بدهد. من تا اینجای ماجرا خبر دارم و در ادامه نمی دانم آنها چه بلایی بر سر شوهرم آورده‌اند.

اسرار یک جنایت

با اعتراف این زن، تحقیقات برای بازداشت سهیل و دوستش آغاز شد و این در حالی بود که زن جوان در هر مرحله از بازجویی اطلاعات جدیدی به تیم تحقیق می‌داد. او در نهایت مدعی شد: من خبر دارم که سهیل و دوستش بعد از اینکه شوهرم را ربودند، او را کشته و جسدش را در رودخانه کن انداخته‌اند.

همین کافی بود تا کارآگاهان راهی رودخانه کن شوند و با انجام جست وجوهای گسترده، جسد مرد جوان را که داخل گونی در رودخانه انداخته شده بود، پیدا کنند. در ادامه سهیل و دوستش بازداشت شدند اما آنها قتل را گردن یکدیگر انداختند. در این شرایط هر دوی آنها به دستور قاضی سالار صنعتگر بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران در بازداشتگاه اداره آگاهی تهران بودند تا اینکه دیروز سهیل اسرار این جنایت را فاش و به قتل مرد گمشده اقرار کرد. با اعترافات او، هر سه متهم در بازداشت به سر می‌برند و تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد.

حماقت کردم

سهیل مدیر یک کارگاه در یکی از محله های تهران است. او می‌گوید که جنایت را با همدستی دوستش و یک کارگر افغان مرتکب شده اما کسی که پشت پرده همه این اتفاقات حضور داشت، همسر مقتول بود. گفت و گو با سهیل را بخوانید.

مقتول را می شناختی؟

نه. من همسرش را می شناختم.

چطور با همسرش آشنا شدی؟

من کارگاه آهنگری دارم و می‌خواستم در فضای مجازی حرفه خودم را تبلیغ و مشتری جذب کنم. در ابتدا به سراغ اینستاگرام رفتم اما خودم نمی‌توانستم به تنهایی کاری انجام دهم. تصمیم گرفتم سراغ یک بلاگر بروم و با او برای تبلیغ کارم قرارداد ببندم. در جریان جست و جوهایم خود در اینستاگرام با زنی به نام آیدا (همسر مقتول) آشنا شدم و کارهای تبلیغاتی خود را به او سپردم. ارتباط ما کاری بود اما او یک روز سفره دلش را برایم باز کرد و گفت با شوهرش اختلافات شدیدی دارد اما شوهرش حاضر نیست او را طلاق بدهد.

همین شد که نقشه قتل مرد جوان را کشیدید؟

نه. در ابتدا قصد قتل نداشتیم. می‌خواستیم شوهر آیدا را گروگان بگیریم و او را راضی به طلاق کنیم اما خب نقشه تغییر کرد.

چه شد که نقشه تغییر کرد؟

آیدا می گفت، شوهرش به طلاق راضی نمی شود و او به ما پیشنهاد پول داد تا به زندگی شوهرش پایان بدهیم. آیدا چون بلاگر بود، وضع مالی خیلی خوبی داشت.

از جزییات نقشه ای که کشیدید، بگو؟

روزحادثه، به سراغ شوهر آیدا رفتیم و نقش مامور را بازی کردیم. به بهانه اینکه مرتکب خلاف شده و باید او را به اداره پلیس ببریم، سوار ماشینمان کردیم و راه افتادیم به سمت کارگاه من. در آنجا دست و پای مقتول را بستیم. البته به دوستم گفته بودم که از او طلب دارم. ۲۴ ساعت او را درکارگاه نگه داشتیم. من نمی خواستم جانش را بگیرم اما ترسیدم مبادا ما را لو بدهد. ۲۴ ساعت بعد از کارگر افغانی خود خواستم تا جان گروگان را بگیرد. به او پیشنهاد دستمزد خوبی دادم و کارگر جوان هم قبول کرد اما زورش به گروگان نرسید و نتوانست نقشه قتل را اجرا کند. به همین دلیل من و دوستم وارد ماجرا شدیم و جان مقتول را گرفتیم. سپس جسد او را در رودخانه کن رها کردیم اما روز بعد به شدت پشیمان شدم و با خود گفتم چرا چنین حماقتی کردم و خودم را داخل چاهی عمیق انداختم.


 

 

آنچه دیگران میخوانند

دیدگاه تان را بنویسید

تبلیغات متنی

;